رسمـ نرگسانه

خدایا پناه می‌برم به تو از شر قلمی که خباثت‌های نفسم را پشت واژه‌ها پنهان می‌کند . . .

رسمـ نرگسانه

خدایا پناه می‌برم به تو از شر قلمی که خباثت‌های نفسم را پشت واژه‌ها پنهان می‌کند . . .

مشخصات بلاگ
رسمـ نرگسانه

❤....❤....❤.....❤.....❤.....❤
..................................✿❤
...............................✿❤
............................✿❤
........................✿❤
.....................✿❤
..................✿❤
...............✿❤
.............✿❤
...........✿❤
..........✿❤
...........✿❤

سلام خوش اومدید ...

۴۱ مطلب با موضوع «ادبی» ثبت شده است


ما ساده گرفته ایم آمدنت را .... !!!

ما همین ،

همین، به ظاهر شیعیان تو ،

ساده گرفته ایم آمدنت را ...

و همین طور، 

ساده گرفته ایم، انتظار آمدنت را ...

  • گل نرگس

از تمام کردارم با خبری؛

روز آمدنت

با کدام دیده نگاهت کنم؟

  • گل نرگس

بسم رب المهدی

( عجل الله تعالی فرجه الشریف)

 

آقا بیــــا تـا زنـــــدگی معنـــــا بگیرد

شــــــاید دعای مــادرت زهـرا بگیرد

 

آقـــا بیــــــا تا با ظهــــور چشمـهایت         این چشـــمهای مـــا کمی تقـوا بگیرد

آقا بیـــــا تا ایــن شـکســته کشتی ما       آرام راه ســــــــــاحل دریـــــــا بگیرد


آقا بیـــا تا کـــی دو چشــم انتــــظارم

شب‌های جمعه تا سـحر احـــیا بگیرد

 

  • گل نرگس

حسن!

گوشوارهء عرش است؛

که در کوچه روی خاک افتاد ...

(سید حمید رضا برقعی)

مـردک پست که عمـری نمک حیــدر خورد

نعــــره زد بر ســـر مـادر به غرورم برخورد

ایـســـتادم بــه نوک پنجـه ی پا امـا حیـف
دستش از روی سـرم رد شد و بر مادر خورد

هــرچـه کــردم سپـر درد و بلایــــش گردم
نشد ای وای که ســیلی به رخـش آخر خورد

آه زیـنـب تــو نـدیــدی! بـه خـدا من دیدم
مـادرم خــــورد به دیوار ولی با ســــر خورد

سـیـــلی محـــکـــم او چشـــم مرا تار نمود
مــــادر از من دوسه تا سـیلی محکمتر خورد

حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد
بـاز زیـنـب غـم یـک مرثیــه ی دیگــر خورد

قصـــه ی کوچـــــه عجـیب است عزیـزان اما
وای از آن لحظـه که زهـرا لگــدی از در خورد

 

محمدبنواری (مهاجر) 


-------------------------------------

هر چی فک میکنم نمیدونم چرااااااااااا این روزا حال و هوای امام حسنی دارم ..

یه بغض شدیدی امونمو بریده...

هوای گریه دارم

خیلی زیاد ...

برای غربت مولا ...

سخت است آه خانه نشینی نورها. .. شیطان به روی منبر و دورش جسورها.... بیست و سه سال طی شده اما نداشتند.... چشمی برای دیدن خورشید، کورها

جانم به فدای غربتت مولاااااا

  • گل نرگس

کنار قانون جاذبه ی نیـوتن بنـویسید...

حتی یک قطره از خـونش هم به

زمـین برنگشت !!!

"زمین بی علی اصغر (ع) جاذبه ندارد"

آیا خون حضرت علی اصغر [علیه السلام] با خون شهداء فرق می کرد؟

می دانید چرا خون حضرت علی اصغر [علیه السلام] از آسمان نچکید؟

چرا خون دیگر شهداء و حتی سیدالشهداء [علیه السلام] بر زمین ریخته شد؟

حضرت علی اصغر [علیه السلام] در جنگی کشته شد که با هیچ کس مبارزه نکرده بود. وی مظلوم بی یار و یاور بود، به همین خاطر خدا نیز خودش خونخواه مظلومی است که هیچ یار و یاوری نداشته باشد. طبیعی است که خدا بخواهد این خون پاشیده شده به آسمان را نزد خود نگه دارد.

  • گل نرگس


خاکم به لب که بـــزم عــــزا آفتـی شود

شیــــطان شبیه من و شما هیــأتی شود

مــــداح ها به بازی و اشعار شـــاعران

ماننـــد ضبط صوت، همه ســرقتی شود

مـــداح گفت: «عــربده زن پای منبــرم
آخــــر کجا چنین نفسی قـیمتـی شود؟»
 

یک عده ریزه خوار حسینند و عده ای

ترسم که بزم روضــه شان دولتی شود

طـــی می کنند مبلغ و واریــز می شود

وای از کسی که نوکریش، پـاکتی شود

بایــــد که باز گفته شــود عیب هایمان
بــا ذاکران تــازه، اگر فـــــرصتی شود
 

باید که رفت خدمت ارباب روضـــه ها

بایـد که با امـــام زمـــان صحبتی شود

ترسم که حــرف های صمیمانه موجب

آزردگــی خـــــاطر و نــاراحتــــی شود


امیر سالاروند
  • گل نرگس

اصــلاً حسـین جنس غمش ، فـــرق می کند

این راه عشق پیـچ و خمـش ، فـرق می کند 

اینجــا گــدا همــیشه طلـــبکار مــــی شـود

اینجــــا که آمـدی کَرَمــش ، فـــرق می کند 

شـــاعـر شــدم بــرای ســــرودن بـرایـشـان

این خــانواده، محتـشمش ، فـــرق می کند 

صـــد مرده زنــده می شـود از ذکر یا حسـین

عیـسـای خـــانواده دَمـَـش ، فـرق می کند 

از نـــوع ویــــــــژگی دعــــا زیــــــر قـبه اش

معلوم می شـود حـرمـش ، فـــرق می کند 

تنها نه اینکه جنـس غمش جنس مــاتمـش

حتـــی ســیاهی عَلَمــش ، فــرق می کند 

بـــا پــای نیــــزه روی زمــین راه مـــــی رود

خــورشـید کاروان ، قــدمش فــرق می کند 

مـــن از حســـینُ منــی پیـغـمــــــبر خـــــــدا

فهمیده ام حسین "همه اش" فـرق می کند 

اصــلا حســـین جنـــس تنـــش فــــرق میکند

این پــاره پــاره تـــن ، کفنـــش فــرق میکند

 

علی زمانیان

دریافت فایل تصویری با صدای شاعر

  • گل نرگس


بـزم نـابــ


دلا بـــــــزم حـســـین بن علی دعـــــوت نمی خواهد

اگر خــــــــواهـــی بیا این آمـــــدن مـنت نمی خواهد

 

بــه هنگام عــــــــزاداری ریـــــا را دور کن از خـود

که اینجـــا معرفت می خواهد و شهرت نمـی خواهد

 

اگر خــــــواهــــی که هیئت را کنی بازیچـــه دستت

حسـین از مــــردمان بی خـــــرد بیعـت نمی خواهد

 

به زور و پـــول نتــوان هیئتـی ها را کنی تـطمــیع

حیا کن شـــــــرم کن بـــــزم عزا قدرت نمی خواهد

 

مگو اشک فــلانی حقه بازی هست و نیرنگ است

فضولی تا به کی خاموش باش صحبت نمی خواهد

 

به کنج خانه خوشــــزاد است و ذکر یا حسین زیرا

که نوکر نوکر اسـت و مجلس و هیئت نمی خواهد

 

برگرفته از کتاب قفل شکسته

سید حسن خوشزاد

  • گل نرگس


همیشه مزه ی چایی روضه ها خوب است

کنار لطف شما حــال و روز ما خوب است

  • گل نرگس

این دوســـتانـی که دم از جنگ می زنند ...

از تیرهـــای نخـورده چــــرا لنگ می زنند ... 

همسفره هــــای خلوت آن روزهـــا ببین ...

این روزها چه ساده به هم انگ می زنند ... 

هــــر فصل از وحشت رسـوا شدن هنوز ...

ما را به رنگ جماعتشــان رنگ می زنند ... 

یوسف ، به بــدنـــامی خود اعتراف کن ...

کز هـر طرف به پیرهنت چنگ می زنند ...

بـازی عوض شده و همان هم قـطارها ...

از داخــل قـطار به مــا سنگ می زنند ... 

بیهوده دل نبندید به این تخت روی آب ...

روزی تمــــام اسکله ها زنگ می زنند ...

 

بهزاد بمانی

  • گل نرگس

 

در دلـــــم بــود که آدم شــــوم؛ امّـــــــا نشدم

بـى‏ خبر از همه عــالم شـــــوم؛ امّـــــا نشدم 

بـــــر درِ پیــــــرِ خــــرابـــات نهــــــــــم روى نیاز

تا بــه این طایفه محــــرم شـــوم؛ امّـــــا نشدم 

هجرت از خویش کنم، خـــــانه به محبوب دهم

تا بـــه اسمـــــاء معلّم شـــوم؛ امّــــــــا نشدم 

از کف دوست بنوشم همه شـب باده ی عشق

رستــــه از کوثر و زمـــزم شـــوم؛ امّـــــا نشدم 

فـــــارغ از خـویشتن و والــه ی رخســـار حبیب

همچنــــان روح مجســـم شــوم؛ امّـــــا نشدم 

سر و پا گوش شوم، پاى به ســر هــوش شوم

کـــــز دَم گــرم تو مُلهَم شــوم؛ امّــــــــا نشدم 

از صفـــــــــــــا راه بیابــــــم به ســـــوى دار فنا

در وفــــا یــــــار مسلّم شـــوم؛ امّــــــــا نشدم 

خواستم بر کنم از کعبه ی دل، هر چه بت است

تــــا بــــرِ دوست مکرّم شــــوم؛ امــــــــّا نشدم 

آرزوهـــــــا همـــه در گور شــــد اى نفس خبیث

در دلــــم بــــود کـه آدم شـــــــوم؛ امّــــا نشدم

 

امام خمینی (ره)

  • گل نرگس

بر دیده ی ما ضـیاء بـده مهدی جان           بر سینه ی ما صـفا بده مهدی جان

دور ســـر مــادرت بگـــردان چـــیزی           آن را صــدقه به مــا بده مهدی جان

یابن الحسن


به کعبه رفتـــــم و زآنجـــــا هـــوای کوی تــوکردم

جمـــــال کعبه تمــــاشــــا به یـــاد روی تــو کردم

شِعــــار کعبه چـــو دیــــدم ســـیاه ،دســت تمـنا

دراز جــــانب شعـــر ســــــیاه مـــوی تــــــو کردم

چـــو حلقـــه در کعبــه بـــه صـــد نیـــــازگرفتــــم

دعــای حلقـه گیســـوی مشـک بـــوی تـــو کردم

نهـــاده خلـق حــــرم ســـوی کعبه روی عــــبادت

مـن از مــــیان همه روی دل بــه ســـوی تو کردم

مــــرا بـــه هیــــچ مقــــامی نبود غـــیر تـو کامی

طواف و سعی که کردم به جست وجوی تو کردم

به مـــوقف عـــرفات ایســــتاده خلق دعــــا خوان

من از دعا ، لبخود بسته ، گفت و گـــوی تو کردم

فـــــتاده اهــــل منــــی در پــــی من یوم قـــاصد

چـــو جــــامی از همه فـــرغ من آرزوی تـــو کردم 


عـبدالرحمان جامی

دانلود با صدای حاج مهدی سماواتی

  • گل نرگس

  • گل نرگس

چه جالبند واژه های وارونه:

"گنج" و "جنگ"

"خاک" و "کاخ"

"درس" و "سرد"

"درمان" و "نامرد"

"قه قه" و "هق هق"

اما "درد" همیشه "درد" است..

آقای من!

یا أباصالح..

درد بی تو بودن را چه باید" کرد"جز "درک"..

آه..

که چقدر دلم

" آرامش" وارونه می خواهد ..

"شما را"

(مهاجر) 

  • گل نرگس

گویی که آفتاب شب انتظار در راه است . . .

چه باشم و چه نباشـــم بهار در راه است . . .
بهــــــــار همنفس ذوالفـــقار در راه است . . .

نگاه منتـــــظران عـــــاشــقانه می خواند . . .
که آفـــــــتاب شب انتــــــظار در راه است . . .

به جاده های کسالت، به جاده های تهی . . .
خبر دهید که آن تکــــ ســـوار در راه است . . .

کسی که با نفـــس آفــــــــتابی اش دارد . . .
سر شکستن شب هـای تار در راه است . . .

کدام جمعه ؟؟؟!!

ندانسته ام ،

ولی پیداست که آن ودیعـه ی پروردگار

در راه است ...

دلم خوش است ،

میان جاده ی پاییز چه باشم چه نباشم ،

بهار در راه است ...

  • گل نرگس

رنجـــ بی حسابــــ

مـــــا را رهــــا کنید در این رنـــج بی حساب

بــــا قلب پــــاره پـــــاره و با ســـینه ای کباب

عــــمری گــذشت در غم هجران روی دوست

مـــــــرغم درون آتـش و مــــاهـــی بــرون آب

حــــــالی نشد نصیبـــم از این رنج و زندگی

پیری رســــــید غـــرق بــطالت پس از شـباب

از درس و بحث و مدرســـه ام حاصلی نشد

کـی می تـــوان رســید به دریا ازین ســراب

هـرچـــه فــــــراگرفتم و هـــــرچـــه ورق زدم

چـیزی نبود غیر حجـــــــابی پس از حجــاب

هان ای عزیز فصل جـــــوانی به هوش باش

در پـــیری از تو هیـــــچ نــیاید به غیر خـواب

این جــــــاهلان کـه دعوی ارشـاد می کنند

در خرقه شان به غیر "منم" تحفه ای میاب

مــا عیب ونقص خویش و کمال و جمال غیر

پنهـان نمـــوده ایم چو پیـــــری پس خــضاب

دم بــــر نیـــــار و دفـــــتر بیهـــــــوده پاره کن

تـــا کــی کلام بیهــــوده ، گفــــتار ناصــواب 

امام خمینی (ره)

  • گل نرگس

حریم کبریاء

نشــنو از نـــی چـــــــون حکایت میکند

بشــــنو از دل چـــــــــــون روایت میکند

نشــنو از نی ، نـی نــــــوای بینواست

بشـــنو از دل دل حــــریـــم کبریــاست

نی چو ســــــوزد تـل خـــاکستر شود

دل چو ســـوزد خــــانـه ی دلـبر شود

نی زخـود هـــرگز نــدارد شــور و حــال

دل بـــــود مـــــــــرآت نـــــــــور لا یـــزال

نـــــی اگــر پـــــــــرورده آب و گل است

دسـت پـــروده خــــــداونـــدی دل است

نی اگر بشکست بــی قــدر و بهـاست

بشکند گـر دل خـــریـدارش خــــداست

نی به هر دست و به هر لب آشناست

دل مکان و خــــــانه خــــاص خـــداست


روح الله الموسوی الخمینی (ره)

  • گل نرگس

شیخ شبلی را یکی غیبت کرد.

شیخ برای غیبت کننده یک طبق رطب فرستاد و گفت : شنیدم که تو عبادت خود را برای ما هدیه فرستاده ای، من نیز خواستم تلافی کنم ...

 

 

  • گل نرگس

دیدار ما به همان ساعت نامعلوم دلنشین

سلام ...

حال همۀ ما خوب است ...

خلاصۀ هر چه همین حوالی اسمت ...

تا یادم نرفته است بگویم ؛

خواب دیده ام خانه ای خریده ای،

بی پرده ، بی پنجره  ، بی در  ، بی دیوار،

می دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازۀ باز نیامدن است ...

اما

  • گل نرگس

رسم نرگسانه 

اتاق بـسـته و دری که تکـیه گاه می شـود

زپشت پـرده کوچه ای که راه راه می شود

کدام راه،راه تو به سمت خانه ی من است؟

به هر کــدام می روم که اشتباه می شود 

تکـان خــودنـویــس مـن در آفــتاب اسـم تو

به روی سقف خانه ام شبیه ماه می شود

و این شـروع بـازی دوبـاره دل گرفتن است

ظهور کن سـپید من، دلـم سـیاه می شود

زخوشه های گندمی که روی پرده می تپد

دوبــاره ذهــن بــادهـا پـر از گناه می شـود

بیا که بی تو روزها چو رشته های موی من

یکی سپید می شود، یکی سیاه می شود

چه رسم نرگسانه ای به نقطه ای رسیده ام

که دل به جـــای گفتگو فقط نگــاه می شود

تمــام دلخــوشی من به چهره هـای عابران

که فکر می کنم تویی که اشـتباه می شود

رزیتا نعمتی

  • گل نرگس