با نام خداوند عالی اعلی
معاد ، بازگشت به جدی ترین زندگی
نویسنده: اصغر طاهرزاده
با نام خداوند عالی اعلی
معاد ، بازگشت به جدی ترین زندگی
نویسنده: اصغر طاهرزاده
متن روایت عنوان بصری به همراه ترجمه
این روایت از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام منقول است، و مجلسی در کتاب «بحار الانوار» ذکر نموده است؛ و چون دستورالعمل جامعی است که از ناحیة آن إمام هُمام نقل شده است، ما در اینجا عین الفاظ و عبارات روایت و به دنبال آن ترجمهاش را بدون اندک تصرّف ذکر مینمائیم تا محبّین و عاشقین سلوک إلی الله از آن متمتّع گردند:
فَقَالَ لِی یَوْمًا: إنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَةٍ مِنْ ءَانَآءِ اللَیْلِ وَ النَّهَارِ، فَلاَ تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی! وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إلَیْهِ.
با نام خداوند عالی اعلی
گفتار اول -(2) :
در عرف و ادبیات دینی ما، اغلب مناجات در مورد نجوا و
سخنان خصوصی انسان با خدا به کار میرود و شرایط روحی خاص و شرایط بیرونی ایجاب
میکنند که انسان آهسته با خداوند سخن گوید. مثلاً وقتی انسان میخواهد در پیشگاه خداوند
به گناهان خود اعتراف کند، چون مایل نیست دیگران از گناهان و عیوب او باخبر شوند،
آهسته در پیشگاه خداوند به گناهانش اعتراف میکند و بههیچوجه با دادوفریاد
گناهانش را برنمیشمارد تا دیگران از آنها مطلع گردند.
همچنین گفتوگوهای عاشقانه بین عاشق و معشوق بهصورت رمزی و خصوصی مطرح میشوند و هنگامی که بنده عاشق در برابر معشوق و معبود خود قرار گرفته، آهسته به نجوای با معشوق میپردازد و طبع این گفتوگوهای عاشقانه و محبتآمیز ایجاب نمیکند که بلند و بهگونهای ادا شوند که اغیار از آنها باخبر شوند.
در مقابل مناجات، «ندا» به صدایی گفته میشود که بلند و فریادگونه
است که انسان از راه دور کسی را صدا میزند و یا از راه نزدیک، ولی نه بهقصد
رساندن صدا به طرف مقابل، بلکه با انگیزهای دیگر، مانند آرام شدن و تخلیه روانی
صدای خود را بلند میکند.
بر این اساس، وقتی انسان خدا را ندا میدهد و با صدای بلند
و فریادگونه او را میخواند که گرفتاریها و سختیها او را در کمند خود گرفتهاند
و او برای رهایی از گرفتاریها و سختیها و با ناراحتی خداوند را به فریادرسی خود
فرامیخواند. در برابر این دو واژه، «دعا» دارای مفهوم عام و معنایی گسترده است و
به خواستن با هر زبانی و با هر کیفیتی، خواه از راه دور باشد یا نزدیک و خواه بلند
باشد و خواه آهسته، دعا اطلاق میگردد.
در آغاز مناجات شعبانیه هر سه واژه «دعا»، «ندا» و «مناجات» به کار رفته است و معصوم (علیه السلام) میفرماید:
وَاسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُک وَاسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُک وَأَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُک؛(1)
»و بشنو دعایم را آنگاه که تو را میخوانم و بشنو ندایم را آنگاه که تو را ندا میکنم و رو به من آور آنگاه که با تو مناجات میکنم «.
با نام خداوند عالی اعلی
گفتار اول -(1)
)بررسی معناشناختی مناجات و جایگاه آن در آموزههای دینی(
مفهوم مناجات و پارهای از مصادیق آن در قرآن
کلمه مناجات و نجوا که همخانواده
هستند، در لغت عرب به معنای درگوشی سخن گفتن و راز گفتن و سخن گفتن خصوصی با دیگری
میباشند. برخی برآنند که نجوای در کلام به این حاصل میشود که جمعی یا دو نفر در
خلوت با یکدیگر سخن گویند، خواه سرّی سخن گویند و خواه آشکارا. پس سرّی و درگوشی
سخن گفتن در معنای مناجات نهفته نیست و مناجات سخنی است که دور از اغیار باشد.(1) با این لحاظ مناجات با آهسته سخن گفتن
بیشتر تناسب دارد تا با بلند سخن گفتن و آواز برآوردن. بر این اساس خواندن مناجاتی
که از اهلبیت(علیهم السلام) وارد شده و یا اشعاری که برخی در نجوای خویش با خدا سرودهاند،
نجوا و مناجات نیست بلکه خواندن مناجات است. چه اینکه در دعا کردن، انسان بهقصد انشا
چیزی را میخواند و از خدا درخواست میکند و خواندن دعاهایی که از سوی اهلبیت(علیهم السلام) وارد شده، دعای خود انسان بهحساب نمیآید، چون انسان به هنگام
خواندن آنها قصد انشا ندارد و به قصد حکایت جملاتی را بیان میکند و در این صورت
انسان دعا نمیکند، بلکه به خواندن دعا میپردازد و گاهی شخصی که آن دعاها را میخواند
توجهی به معانیشان ندارد.
به هرحال، مناجات به معنای رازگفتن و خصوصی سخن گفتن است و گاهی مناجات بین دو انسان صورت میپذیرد و گاهی بین انسان و خدا و گاهی بین خدا و انسان. از شمار قسم اول و مصادیق نکوهیده آن، در برخی از آیات قرآن از نجوا و سخنان درگوشی منافقان و کسانی که ایمان به خدا نداشتند و با هدف توطئه و دسیسه، علیه مؤمنین خصوصی و درگوشی با یکدیگر صحبت میکردند و باعث حزن، اندوه و نگرانی مؤمنان میشدند نکوهش شده است و خداوند خطاب به مؤمنان میفرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَیْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ؛(2) ؛
»ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون با یکدیگر راز گویید رازی مگویید که در آن گناه و ستم و نافرمانی پیامبر باشد و با یکدیگر به نیکوکاری و پرهیزکاری راز گویید و از خدایی که بهسوی او برانگیخته میشوید پروا کنید«.
زائـر غـریب
پدید آورنده: مریم ضمانتی یار ، صفحه 44
هوا به شدت گرم بود.
آفتاب داغ تابستان بر سر و صورت سید می تابید.
هر چه تندتر می رفت گرما بیشتر اذیتش می کرد.
کوچه پس کوچه های تفتیده و داغ سامرا را به امید خنکای آرامش صحن و سرای امام عسکری(ع) به سرعت پشت سر گذاشت و وقتی به در ورودی صحن رسید نفس راحتی کشید و وارد صحن شد.
جلوی در حرم حسان کلیددار صحن امام عسکری(ع) در رواقی
خوابیده بود.
صحن خلوت بود و تمام درها بسته بودند.
سختگیری در مورد زائران کربلا شدت گرفته بود و در نتیجه زائران سامرا و کاظمین هم کم شده بودند و کسی به زیارت نمی آمد.
خادمان و کلیدداران متعصب بر زائران سخت می گرفتند.
سید به
طرف در رفت.
حسان به سرعت از جا بلند شد و داد زد:
آهای... کجا سرت را پائین انداخته ای و می روی. مگر نمی بینی همه درها بسته اند؟
سید سلام کرد و گفت:
من از راه دوری آمده ام. از ایران،
مدتها در راه بوده ام و سختی زیادی کشیدم تا به اینجا رسیدم. بگذار زیارتم را بکنم
و بروم.
به نقل از سایت استاد انصاریان
بشر مىگوید:
وقتى خانم ملیکا را به سامره آوردم و او به خانه حضرت هادى
(ع) وارد شد، در اولین
بارى که در بیدارى چشم این انسان والا به امام هادى (ع) مىافتد، حضرت به او مىگوید، نرجس، و او را به اسم
اصلى اش صدا مىزند.
بعد از او مىخواهد بنشیند و به او مىگوید که: آیا دلت مىخواهد در اولین برخوردت این مبلغ پول را به عنوان هدیه و چشم روشنى به تو بدهم، یا این که مژدهاى را به تو بدهم. خوش به حال قلبهایى که از پول آزاد است.
نرجس گفت: یابن رسول الله! پول نمىخواهم و مژده را مىخواهم.
حضرت (ع) فرمود: به تو مژده مىدهم که آن کسى که در عاقبت،
تمام دنیا را پر از عدل و داد مىکند، بعد از آنى که پر از ظلم و جور شده، از تو
به دنیا مىآید. تو این قدر پیش خدا ارزش پیدا کردهاى که
ظرف وجود تو، شایستگى تربیت کردن پرچمدار عدل جهانى را دارد. او که نتیجه همه انبیاء و امامان است، از
رَحِم تو به دنیا مى آید.
به نقل از سایت استاد انصاریان
بشر مىگوید:
به آن کنیز گفتم، خانم! شما صاحب این نامه را شناختید که حاضر شدید به او فروخته شوید؟
گفت: مگر هنوز ایمانت کامل نیست و در دلت نسبت به معرفت به فرزندان انبیاء اشکال دارى؟
من کنیز نیستم و پادشاهزاده هستم.
اسم من ملیکا است
و دختر یشوآ فرزند سلطان روم شرقى هستم،
و مادرم از فرزندان حواریونى است که به شمعون بن صفا، وصى
حضرت عیسى (ع)، منتسب هستند.
داستان من داستان ساده اى نیست.
بشر بن سلیمان!
امام زمان تو را بى علت به دنبال بردن من نفرستاده است.
من حکایت بسیار عجیبى دارم که آن را برایت نقل مىکنم، وآن را نقل کرد تا این نقل بماند و به ما برسد و ما هم از این داستان پندها، عبرتها و درسها بگیریم:
دستور امام هادى (علیهالسلام) براى خرید کنیزى ویژه
به نقل از سایت استاد انصاریان
بشر بن سلیمان که پاکى را از جدش ابوایوب انصارى به ارث برده، در این روایت مىگوید:
من در خانه بودم که درب را زدند. خودم دم درب آمدم و آن را باز کردم. دیدم خادم وجود مبارک حضرت هادى، امام على النقى، امام دهم (ع)، است.
او به من گفت:
بشر! حضرت هادى (ع) شما را خواسته است.
گفتم: سمعاً و طاعاً.
آدم پاک، مطیع منابع فیض است و آدم ناپاک، از منابع فیض اطاعت ندارد.
ناپاکى که موجب مىشود او اطاعت نداشته باشد، کبر و خودبینى او است. حجاب تکبّر و استکبار نمىگذارد که انسان به اطاعت از خدا، انبیاء و ائمه طاهرین برخیزد:
«وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوْا لآِدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ». 1
کبر، آلودگى است؛ کبر ناپاکى است و مانع اطاعت از خدا، انبیاء و ائمه طاهرین: مىباشد.
روایتگر ماجراى ولادت امام عصر (علیه السلام)
به نقل از سایت استاد انصاریان
درسها، عبرتها و پندهایى در ماجراى ولادت وجود مبارک امام دوازدهم (عج) هست که توجّه به آن درسها، پندها و عبرتها، مىتواند براى هر انسان خواستارِ کرامت، فضیلت و سعادت مفید باشد.
روایتگر قسمتى از این ماجرا و کسى که در آن نقش مهمى ایفا مىکند، مرد معتبرى است به نام بُشْر بن سلیمان که عالم بزرگ، محدث خبیر و انسان مطمئن که بزرگان دین ما از او به عنوان صدوق یاد کرده اند، در هزار و چند سال قبل، در عصر غیبت صغرى و در کتاب پر قیمت « »، این روایت را از او نقل فرموده است.
بشر بن سلیمان، از فرزندان ابوایوب انصارى
است؛
این انسان بزرگوار در زمانى که رسولخدا (ص)
از مکه به مدینه هجرت کرد و در قریه قبا پیاده شد و چند روزى را منتظر ورود
اهلبیتشان و امیرمؤمنان (ع) شد، در آن چند روز، ابوایوب این مسجد با عظمت قبا را
با بنّایى و زحمات خود به پاکرد، مسجدى که خداوند متعال در سوره مبارکه توبه، این
آیه را درباره آن نازل کرد:
«لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ.»1
در این مسجد، مردانى براى عبادت مىآیند که
عاشق طهارت همهجانبه هستند و خداوند هم عاشق مردم پاک است.
بنام خدا
پندهایی ازآیت الله مجتهدی تهرانی (ره)
مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی (ره) در سخنانی اظهار داشته است:
امام زینالعابدین (علیه السلام) فرمودند:
هر کس عالم و حکیمی نداشته باشد که او
را ارشاد کند هلاک میشود. انسان
باید در دو چیز استاد داشته باشد یکی اخلاقیات و دیگر عُرفیات.
اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیةالله هم بشوی نَفْس تو هم، آیةالله میشود آنوقت بیچاره میشود.
همانطور که به دکتر میروی و دستور رژیم غذایی میگیری باید پیش استاد بروی و دستور اخلاق بگیری، باید استاد باشد که نزد او بروی که باد کبر و غرور تو را خالی کند، فکر نکنی حالا که این کتابها را میخوانی به جایی رسیدهای و حتماً مورد تأیید امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گرفتهای.
مفلس کیست ؟
برگرفته از کتاب معاد در قرآن آیت الله ابراهیم امینی
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ) : «أتدرون ما المفلس؟»
از رسول الله (صلی الله علیه و آله ) نقل شد که فرمود: « آیا می دانید مُفلِس کیست؟ »
فقیل: المفلس فینا من لا درهم له و لا متاع له
عرض
کردند:یارسول الله مفلس درنزد ماکسی است که پول و متاع ندارد.
فقال: «المفلس من أمّتی من یأتی یوم القیامة بصلاة و صیام و زکات،و یأتى قد شتم و قذف هذا، و أکل مال هذا،و سفک دم هذا،و ضرب هذا،فیعطى هذا من حسناته و هذا من حسناته فإن فنیت حسناته قبل أن یقضى ما علیه أخذ من خطایاهم فطرحت علیه ثمّ طرح فی النار».
حضرت فرمود: « مفلس ازامّت من کسی است که : روزقیامت به نماز و زکات و روزه بیاید ولی ازطرفی با خودش شتم و دشنام دادن به این و قذف و تهمت زدن به آن و خوردن مال این و ریختن خون این و زدن آن را هم بیاورد که ازحسنات او یکی یکی بگیرند و به ازای بدی های او به دیگران بدهند، و وقتی هم که حسنات او به پایان رسید و هنوز دیگران برگردن او حقّ دارند، از گناهان آن طلبکاران بگیرند و براین شخص و برگناهان او افزوده کنند آنگاه او را به آتش بیاندازند. »
بحارالأنوار، جلد 69 ، صفحه 6
در شب 21 ماه مبارک رمضان در حسینیه همدانیها
روزی
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در اتاق ام السلمه نشسته بود که ناگاه کسی اجازه ورود خواست.
حضرت پیشاپیش فرمودند: ابلیس (شیطان) است به او اجازه دهید.
شیطان داخل شد و سلام کرد و عرض کرد:
ای رسول خدا من به خودی خود به خدمت شما نیامدم بلکه دو فرشته ازجانب پروردگار مرا گرفتند تا به نزد شما آیم و هر چه را که از من می پرسید آن را به راستی جواب دهم وگرنه مرا به آتش عذاب خواهند کرد.
تکبر
بعضیا اصلا
مریضن ،
عادی بلد نیستن حرف بزنن .
باید یه جوری قلمبه سلمبه ، الفاظی به کار ببرن که مثلا نشون بدن یه چیزی حالیشونه ..
دو نفر رفته
بودن طلبه شده بودن ،
اومدن مرخصی ، برا استراحت ،
شب دل یکیشون درد گرفت
مادرش اومد گفت چته ؟
گفت بطنم درد میکنه !
گفت : ننه جون بطن چی چیه ؟!
گفت : بَطَنَ . بَطَنا . بَطنو .. بَطنت . بَطنتا . بَطنَّ .. بَطنت . بَطنتما . بَطنتم ..... بَطنتُ . بَطنا
گفت : عجب درد بی درمونی این بچه گرفته رفته و آمده !
به باباش گفت برو ببین این بچه چش شده ؟ رفته حوزه برگشته .. درد بی درمون گرفته !
باباش اومد گفت : باباجون چته ؟
گفت بطنم درد میکنه !
گفت : پسرم بطن چی چیه ؟!
گفت : بَطَنَ . بَطَنا . بَطنو .. بَطنت . بَطنتا . بَطنَّ .. بَطنت . بَطنتما . بَطنتم ..... بَطنتُ . بَطنا
این پدر مادر همینطور متحیر موندن که این چی چی داره میگه .. ؟
رفتن سراغ رفیقش گفتن : پاشو بیا ببین این چشه یه مدت با تو بوده شاید تو متوجه شی این مرضی که گرفته چیه ؟ چی میگه ... دردش چیه ؟
رفیقه هم اومده گفته : چته رفیق ؟
گفت بطنم درد میکنه !
دیدن این همینطور داره صرف میکنه ... بَطَنَ . بَطَنا . بَطنو ..
پدر و مادرش گفتن : خب چشه این رفیقت ؟
گفت : چیزیش نیس مخرج
ثلاثی مجردش درد میکنه .!
تمام زمینه هایی که انسان احساس میکنه مثل :
لباس تنش . تیپش . عنوان اجتماعیش . مدرکش و ....
اگه دیدی داره ترو اسیر خودش میکنه و احساس خوشبحالی داره بهت دس میده که فکر میکنی برا خودت کسی هستی ، سریع بشکنش تا گرفتار نشی والا ولت نمیکنه ..
توجه
:
دوستانی که آنتی ویروس نود 32 نصب دارن ، چون فایل صوتی که برای دانلود
گذاشتم از سایت راسخونه ممکنه براتون ویروسی نشون بده ... خاطرتون جمع ویروسی نیس
... باید برای دانلود آنتی ویروستونو غیر فعال کنید بعد دانلود کنید ..
راه کارهای دوری از غیبت و تهمت
این کتاب با نامه امام خمینی رحمة الله علیه درباره غیبت و تهمت آغاز شده است.
در این نامه می خوانیم:
« دخترم! نگاهی کوتاه به آنچه درباره غیبت و آزار مؤمنین و عیب جویی و کشف سر آنان و تهمت آنان وارد شده، دل هایی را که مهر شیطان بر آن ها نخورده می لرزاند و زندگی را بر انسان تلخ می کند.
اینک برای علاقه ای که به تو و احمد دارم توصیه می کنم که از آفات شیطانی خصوصا آفت های بسیار زبان خود داری کنید و همت به نگهداری آن کنید. البته در آغاز قدری مشکل است، لیکن با عزم و اراده و تفکر در پیامدهای آن آسان می شود ، از تعبیر بسیار سرزنش کننده قرآن کریم عبرت بگیر که می فرماید:
(ولا یغتب بعضکم بعضا أیحب أحدکم أن یاکل لحم أخیه میتا)
در
موعظه های حضرت سید الموحدین علیه السلام به نوف بکالی فرمودند:
(اجتنب
الغیبه فانها ادام کلاب النار...)
از غیبت دوری کن که خورش سگ های جهنم است.
و
از رسول خدا هم نقل شده که فرمود:
آیا مردم را چیزی جز چیده های زبان شان به جهنم در می افکند؟»
عناوین این کتاب را تشکیل می دهد.
برگرفته از کتاب ارزشمند شرح چهل حدیث حضرت امام (رحمة الله علیه)
اى عزیز، در علوم عالیه ثابت شده است 1 که مراتب اشتداد غیر متناهى است .
هر چه تـو تـصـور کـنـى و تـمام عقول تصور کنند شدت عذاب را، از آن شدیدتر هم ممکن است .
اگر
برهان حکما را ندیدى یا کشف اهل ریاضت را باور ندارى ، تو که بحمدالله مؤ
منى ، انبیاء، صلوات الله علیهم ، را صادق مى دانى ، تو که اخبار وارده در
کتب معتبره ما را، که همه علماى امامیه قبول دارند، درست مى دانى ،
تو که
ادعیه و مناجات وارده از ائمه معصومین ، سـلام الله عـلیـهـم ، را صحیح مى
دانى ، تو که مولاى متقیان ، امیرالمؤ منین ، سلام الله علیه ، را دیدى ،
تو که مناجات سیدالساجدین ، علیه السلام ، را در دعاى ابوحمزه دیدى ، قـدرى
تـاءمـل کـن در مـضـمـون آنـهـا، قـدرى تفکر نما در فقرات آنها.
لازم نیست یک دعاى طولانى را یک دفعه با عجله و شتاب بخوانى و تفکر در معانیش نکنى ،
بنده و شما حال سید سجاد، علیه السلام ، را نـداریـم کـه آن دعاى مفـصل را با حال بخوانـیم ، شبى یک ربع آن را، یک ثلث آن را، با حال بـخوان و تفکر کن در فقراتـش شاید صـاحب حال شـوى .
از هـمه گـذشته ، قدرى تفکر در قرآن کن ببین چه عذابى را وعده کرده که اهـل جهـنم از مـالک مـى خواهند که آنها را بکشد، هیهات ! که مرگ در کار نیست .
______________
- به نقل از کتاب “خانواده و ترتیب مهدوی” نوشته مرتضی آقا تهرانی و محمد باقر حیدری کاشانی
-منبع احادیث : علامه مجلسی،بحار الانوار، ج ۲۵، ص۳۸۲، ح 36