رسمـ نرگسانه

خدایا پناه می‌برم به تو از شر قلمی که خباثت‌های نفسم را پشت واژه‌ها پنهان می‌کند . . .

رسمـ نرگسانه

خدایا پناه می‌برم به تو از شر قلمی که خباثت‌های نفسم را پشت واژه‌ها پنهان می‌کند . . .

مشخصات بلاگ
رسمـ نرگسانه

❤....❤....❤.....❤.....❤.....❤
..................................✿❤
...............................✿❤
............................✿❤
........................✿❤
.....................✿❤
..................✿❤
...............✿❤
.............✿❤
...........✿❤
..........✿❤
...........✿❤

سلام خوش اومدید ...

شاهزاده خانم رومی (4)

دوشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۸ ب.ظ

مژده امام هادى (علیه السلام) به نرجس خاتون (سلام الله علیها)

به ولادت امام‏ عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از او

به نقل از سایت استاد انصاریان

بشر مى‏گوید:

وقتى خانم ملیکا را به سامره آوردم و او به خانه حضرت هادى (ع) وارد شد، در اولین بارى که در بیدارى چشم این انسان والا به امام هادى (ع) مى‏افتد، حضرت به او مى‏گوید، نرجس، و او را به اسم اصلى ‏اش صدا مى‏زند.

بعد از او مى‏خواهد بنشیند و به او مى‏گوید که: آیا دلت مى‏خواهد در اولین برخوردت این مبلغ پول را به عنوان هدیه و چشم روشنى به تو بدهم، یا این که مژده‏اى را به تو بدهم. خوش به حال قلب‏هایى که از پول آزاد است.

نرجس گفت: یابن رسول‏ الله! پول نمى‏خواهم و مژده را مى‏خواهم.

حضرت (ع) فرمود: به تو مژده مى‏دهم که آن کسى که در عاقبت، تمام دنیا را پر از عدل و داد مى‏کند، بعد از آنى که پر از ظلم و جور شده، از تو به دنیا مى‏آید. تو این قدر پیش خدا ارزش پیدا کرده‏اى که ظرف وجود تو، شایستگى تربیت کردن پرچمدار عدل جهانى را دارد. او که نتیجه همه انبیاء و امامان است، از رَحِم تو به دنیا مى‏ آید.

بعد حضرت فرمود: خواهر، حکیمه خاتون! بیا ایشان همان خانمى است که درباره او به تو مى‏گفتم. او را ببر و حلال و حرام خدا را به او یاد بده. عبادت‏ها را به او یاد بده؛ یعنى اگر مى‏خواهید ظرف وجودتان، شایستگى‏ منابع فیض حق را پیدا کند، عبادت خدا کنید و رعایت حلال و حرامش را بنمایید. 1

حکیمه خاتون یک روز آمد و به برادرش حضرت هادى (ع) گفت: این دختر همه تعالیم دین را یاد گرفته است و به زیبایى هم خدا را عبادت مى‏کند.

بعد حضرت فرزندش، امام حسن عسکرى (ع)، را صدا زد و به او فرمود: پسرم! این دختر، لایق آن شده که من او را براى تو عقد کنم.

سپس او را براى امام عسکرى (ع) عقد کرد و پس از گذشت مدتى، حضرت نرجس (س) به شوهرش، امام عسکرى (ع)، گفت: به من مژده شده بود که من حامله مى‏شوم، ولى چرا چنین نشدم؟

حضرت به او فرمود: شما الان حامله هستى، ولى حاملگى‏ات، مثل حاملگى مادر موسى است. این سرّ خداست که در شکم تو مى‏باشد. این حجت خدا و بقیه‏ الله است.

هر چشمى نباید او را ببیند و هر گوشى نباید صدایش را بشنود تا شب پانزده شعبان که به منزله شب قدر است. در شب پانزدهم، امام عسکرى (علیه السلام) فرمود: امانت خدا امشب بى درد به‏ دنیا مى‏آید؛ یعنى با خدا، پیغمبر و امامان بسازید که همه دردها علاج است. بى ‏درد به دنیا مى‏آید. نیمه شب بود که حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دنیا آمد.

مادرش مى‏گوید، به محض این که حضرت از بدن من جدا شد، صدایش در آمد: اشهد ان لا اله الاالله و ان جدى رسول الله،

و همین‏طور ادامه داد : و شهادت داد به امیر مؤمنان (ع)، به حضرت مجتبى (ع)، به حضرت سیدالشهداء (ع)، به زین العابدین (ع)، به امام باقر (ع)، امام صادق (ع)، به موسى بن جعفر (ع)، به حضرت رضا (ع)، به حضرت جواد (ع)، به حضرت هادى (ع) و به پدر بزرگوارش و به عنوان امامان واجب‏الاطاعه به آنان سلام کرد.

بعد امام عسکرى (ع) گفت: او را پیش من بیاورید. در همان آغوش اول، امام (ع) به شانه فرزندش نگاه کرد و دید بر شانه‏اش این آیه مهر خورده: «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ‏»2 

______________________________
(1) 1. شیخ صدوق، کمال‏الدین و تمام النعمه، ص 418- 423.

(1) 1. قصص: 5.

  • گل نرگس