رسمـ نرگسانه

خدایا پناه می‌برم به تو از شر قلمی که خباثت‌های نفسم را پشت واژه‌ها پنهان می‌کند . . .

رسمـ نرگسانه

خدایا پناه می‌برم به تو از شر قلمی که خباثت‌های نفسم را پشت واژه‌ها پنهان می‌کند . . .

مشخصات بلاگ
رسمـ نرگسانه

❤....❤....❤.....❤.....❤.....❤
..................................✿❤
...............................✿❤
............................✿❤
........................✿❤
.....................✿❤
..................✿❤
...............✿❤
.............✿❤
...........✿❤
..........✿❤
...........✿❤

سلام خوش اومدید ...

بر دیده ی ما ضـیاء بـده مهدی جان           بر سینه ی ما صـفا بده مهدی جان

دور ســـر مــادرت بگـــردان چـــیزی           آن را صــدقه به مــا بده مهدی جان

یابن الحسن


به کعبه رفتـــــم و زآنجـــــا هـــوای کوی تــوکردم

جمـــــال کعبه تمــــاشــــا به یـــاد روی تــو کردم

شِعــــار کعبه چـــو دیــــدم ســـیاه ،دســت تمـنا

دراز جــــانب شعـــر ســــــیاه مـــوی تــــــو کردم

چـــو حلقـــه در کعبــه بـــه صـــد نیـــــازگرفتــــم

دعــای حلقـه گیســـوی مشـک بـــوی تـــو کردم

نهـــاده خلـق حــــرم ســـوی کعبه روی عــــبادت

مـن از مــــیان همه روی دل بــه ســـوی تو کردم

مــــرا بـــه هیــــچ مقــــامی نبود غـــیر تـو کامی

طواف و سعی که کردم به جست وجوی تو کردم

به مـــوقف عـــرفات ایســــتاده خلق دعــــا خوان

من از دعا ، لبخود بسته ، گفت و گـــوی تو کردم

فـــــتاده اهــــل منــــی در پــــی من یوم قـــاصد

چـــو جــــامی از همه فـــرغ من آرزوی تـــو کردم 


عـبدالرحمان جامی

دانلود با صدای حاج مهدی سماواتی

  • گل نرگس

دلم به مستحبی خوش است ، که جوابش واجب است

السلام علیک یا بقیة الله فی ارضة


کارهایی که قرار است از فردا شروع شوند احتمالا حالاحالا ها شروع نمی شوند . . .

کارهایی که قرار است از شنبه شروع شوند احتمالا هیچ وقت شروع نمی شوند . . .

بعضی از کارها را باید از همین امروز شروع کرد . . .

هر روز به یک بهانه ی کوچک یاد مولایمان امام رمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) را در دلت زنده کن . . .

زنـدگی را به رنگ تو خواهم کرد ؛

از همین امروز . . .

از همین حالا . . . . . . . . .

  • گل نرگس

  • گل نرگس

از کدام دسته‌ایمــ ؟

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد.

رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت.

مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد.

  • گل نرگس

چه جالبند واژه های وارونه:

"گنج" و "جنگ"

"خاک" و "کاخ"

"درس" و "سرد"

"درمان" و "نامرد"

"قه قه" و "هق هق"

اما "درد" همیشه "درد" است..

آقای من!

یا أباصالح..

درد بی تو بودن را چه باید" کرد"جز "درک"..

آه..

که چقدر دلم

" آرامش" وارونه می خواهد ..

"شما را"

(مهاجر) 

  • گل نرگس

گویی که آفتاب شب انتظار در راه است . . .

چه باشم و چه نباشـــم بهار در راه است . . .
بهــــــــار همنفس ذوالفـــقار در راه است . . .

نگاه منتـــــظران عـــــاشــقانه می خواند . . .
که آفـــــــتاب شب انتــــــظار در راه است . . .

به جاده های کسالت، به جاده های تهی . . .
خبر دهید که آن تکــــ ســـوار در راه است . . .

کسی که با نفـــس آفــــــــتابی اش دارد . . .
سر شکستن شب هـای تار در راه است . . .

کدام جمعه ؟؟؟!!

ندانسته ام ،

ولی پیداست که آن ودیعـه ی پروردگار

در راه است ...

دلم خوش است ،

میان جاده ی پاییز چه باشم چه نباشم ،

بهار در راه است ...

  • گل نرگس

رنجـــ بی حسابــــ

مـــــا را رهــــا کنید در این رنـــج بی حساب

بــــا قلب پــــاره پـــــاره و با ســـینه ای کباب

عــــمری گــذشت در غم هجران روی دوست

مـــــــرغم درون آتـش و مــــاهـــی بــرون آب

حــــــالی نشد نصیبـــم از این رنج و زندگی

پیری رســــــید غـــرق بــطالت پس از شـباب

از درس و بحث و مدرســـه ام حاصلی نشد

کـی می تـــوان رســید به دریا ازین ســراب

هـرچـــه فــــــراگرفتم و هـــــرچـــه ورق زدم

چـیزی نبود غیر حجـــــــابی پس از حجــاب

هان ای عزیز فصل جـــــوانی به هوش باش

در پـــیری از تو هیـــــچ نــیاید به غیر خـواب

این جــــــاهلان کـه دعوی ارشـاد می کنند

در خرقه شان به غیر "منم" تحفه ای میاب

مــا عیب ونقص خویش و کمال و جمال غیر

پنهـان نمـــوده ایم چو پیـــــری پس خــضاب

دم بــــر نیـــــار و دفـــــتر بیهـــــــوده پاره کن

تـــا کــی کلام بیهــــوده ، گفــــتار ناصــواب 

امام خمینی (ره)

  • گل نرگس

حریم کبریاء

نشــنو از نـــی چـــــــون حکایت میکند

بشــــنو از دل چـــــــــــون روایت میکند

نشــنو از نی ، نـی نــــــوای بینواست

بشـــنو از دل دل حــــریـــم کبریــاست

نی چو ســــــوزد تـل خـــاکستر شود

دل چو ســـوزد خــــانـه ی دلـبر شود

نی زخـود هـــرگز نــدارد شــور و حــال

دل بـــــود مـــــــــرآت نـــــــــور لا یـــزال

نـــــی اگــر پـــــــــرورده آب و گل است

دسـت پـــروده خــــــداونـــدی دل است

نی اگر بشکست بــی قــدر و بهـاست

بشکند گـر دل خـــریـدارش خــــداست

نی به هر دست و به هر لب آشناست

دل مکان و خــــــانه خــــاص خـــداست


روح الله الموسوی الخمینی (ره)

  • گل نرگس

شیخ شبلی را یکی غیبت کرد.

شیخ برای غیبت کننده یک طبق رطب فرستاد و گفت : شنیدم که تو عبادت خود را برای ما هدیه فرستاده ای، من نیز خواستم تلافی کنم ...

 

 

  • گل نرگس

ملانصرالدین و عالم قبر

روزی ملا از کنار قبرستان روستایی که آنجا ساکن بود می گذشت . به ناگاه قبری شکافته یافت ، وارد قبر شد و دراز کشید ،

حوالی شب کاروانی با اسب و قاطر و شتراز بیرون روستا به سمت روستا می آمد ،

همان دم که سرو صدای کاروانیان به گوش ملا رسید ، به خیال آنکه ملائکه ی نکیر و منکر میباشند هراسناک از جای خود برخواست .

اسب ها و قاطرها وقتی ملا را در تاریکی دیدن رَم کردند و ریختند بر سر ملا و چندتای از آن زبان بسته ها به داخل قبر افتادند ...

و وقتی کاروانیان متوجه این ماجرا شدند که ملا دست به چنین کاری زده ریختن بر سر وی و او را به باد کتک گرفتند .

ملا از دست آنها گریخت و با جامه ی پاره و سرو روی خونین به خانه بازگشت ،

عیال ملا وقتی او را با این اوضاع دید از وی سوال کرد :

راستش را بگو ملا باز چه دست گلی به آب دادی ؟؟

ملا ماجرا را تا به آخر برای عیالش بازگو کرد . بعد از اندکی که حال ملا بهتر شد عیال از وی سوال کرد :

خب ملا حالا بگو ببینم از عالم قبر چه خبر ؟؟

ملا در جواب عیال گفت :

اگر قاطر کسی را رَم ندهی با تو کاری ندارند !!!! 

  • گل نرگس

فتحعلی شاه و زنان حرمسرا

روزی فتحعلی شاه نشسته بود و دو تن از بانوان مورد علاقه ی او یکی به نام " جهان " و دیگری به نام " حیات" در دو طرفش نیز نشسته بودند .

شاه این شعر را خواند :

نشسته ام به میان دو دلبر و دو دلم         به که مهر ببندم ؟ در این میان خجلم

فورا جهان گفت :

تو پادشاه جهانی ، جهان تو را باید ...

حیات گفت :

اگر حیات نباشد جهان چه کار آید ؟؟

زن دیگری از زنان حرمسرا که نامش "بقا" بود همین که جملات را شنید متوجه شاه شد و گفت :

حیات و جهان هر دوشان بی وفاست         بقا را طلب کن ، که آخر بقاست ۱

__________________

1-کشکول امامت ، ج1 ، ص 56

  • گل نرگس

قلمی از قلمدان قاضی افتاد.

شخصی که آنجا حضور داشت گفت:جناب قاضی کلنگ خود را بردارید.

قاضی خشمگین پاسخ داد:مردک این قلم است نه کلنگ تو هنوز کلنگ و قلم را از هم باز نشناسی؟

مرد گفت: هر چه هست باشد،تو خانه مرا با آن ویران کردی ...

عبید زاکانی

  • گل نرگس

دیدار ما به همان ساعت نامعلوم دلنشین

سلام ...

حال همۀ ما خوب است ...

خلاصۀ هر چه همین حوالی اسمت ...

تا یادم نرفته است بگویم ؛

خواب دیده ام خانه ای خریده ای،

بی پرده ، بی پنجره  ، بی در  ، بی دیوار،

می دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازۀ باز نیامدن است ...

اما

  • گل نرگس

رسم نرگسانه 

اتاق بـسـته و دری که تکـیه گاه می شـود

زپشت پـرده کوچه ای که راه راه می شود

کدام راه،راه تو به سمت خانه ی من است؟

به هر کــدام می روم که اشتباه می شود 

تکـان خــودنـویــس مـن در آفــتاب اسـم تو

به روی سقف خانه ام شبیه ماه می شود

و این شـروع بـازی دوبـاره دل گرفتن است

ظهور کن سـپید من، دلـم سـیاه می شود

زخوشه های گندمی که روی پرده می تپد

دوبــاره ذهــن بــادهـا پـر از گناه می شـود

بیا که بی تو روزها چو رشته های موی من

یکی سپید می شود، یکی سیاه می شود

چه رسم نرگسانه ای به نقطه ای رسیده ام

که دل به جـــای گفتگو فقط نگــاه می شود

تمــام دلخــوشی من به چهره هـای عابران

که فکر می کنم تویی که اشـتباه می شود

رزیتا نعمتی

  • گل نرگس

بهلول و قباله ی بهشت !!!

بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد.

در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد.

پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست.

اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.

آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت.

جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت.

ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد.

  • گل نرگس

دلی همچو آئینه

 

خـــواهی که شود دل تو چــون آئینه

ده چـــیز بـــرون کن از درون سینه

حرص و دغل و بخل و حــرام و غیبت

بغـض و حـسـد و کبر و ریــا و کینه 

 

خاقانی

  • گل نرگس