رسمـ نرگسانه

خدایا پناه می‌برم به تو از شر قلمی که خباثت‌های نفسم را پشت واژه‌ها پنهان می‌کند . . .

رسمـ نرگسانه

خدایا پناه می‌برم به تو از شر قلمی که خباثت‌های نفسم را پشت واژه‌ها پنهان می‌کند . . .

مشخصات بلاگ
رسمـ نرگسانه

❤....❤....❤.....❤.....❤.....❤
..................................✿❤
...............................✿❤
............................✿❤
........................✿❤
.....................✿❤
..................✿❤
...............✿❤
.............✿❤
...........✿❤
..........✿❤
...........✿❤

سلام خوش اومدید ...

ملا و عالم قبر ...

جمعه, ۱ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۱۲ ب.ظ

ملانصرالدین و عالم قبر

روزی ملا از کنار قبرستان روستایی که آنجا ساکن بود می گذشت . به ناگاه قبری شکافته یافت ، وارد قبر شد و دراز کشید ،

حوالی شب کاروانی با اسب و قاطر و شتراز بیرون روستا به سمت روستا می آمد ،

همان دم که سرو صدای کاروانیان به گوش ملا رسید ، به خیال آنکه ملائکه ی نکیر و منکر میباشند هراسناک از جای خود برخواست .

اسب ها و قاطرها وقتی ملا را در تاریکی دیدن رَم کردند و ریختند بر سر ملا و چندتای از آن زبان بسته ها به داخل قبر افتادند ...

و وقتی کاروانیان متوجه این ماجرا شدند که ملا دست به چنین کاری زده ریختن بر سر وی و او را به باد کتک گرفتند .

ملا از دست آنها گریخت و با جامه ی پاره و سرو روی خونین به خانه بازگشت ،

عیال ملا وقتی او را با این اوضاع دید از وی سوال کرد :

راستش را بگو ملا باز چه دست گلی به آب دادی ؟؟

ملا ماجرا را تا به آخر برای عیالش بازگو کرد . بعد از اندکی که حال ملا بهتر شد عیال از وی سوال کرد :

خب ملا حالا بگو ببینم از عالم قبر چه خبر ؟؟

ملا در جواب عیال گفت :

اگر قاطر کسی را رَم ندهی با تو کاری ندارند !!!! 

  • گل نرگس

نظرات  (۲)

  • محمدرضا فلاح
  • سلام علیکم
    مطلب زیبایی بود
    همتتان مستدام
    پاسخ:
    سلام ...
    تشکر . . .
  • سعید حسن زاده
  • عجب چیزی بود. واقعا قشنگ بود
    پاسخ:
    (گل)