اشهد انَّ امیر المؤمنین علیاً ولی الله
گواهی میدهم ..
گواهی از روی اخلاص و یقین ..
که علی ...
ولی خداست .......
برای این روزهایم که در هر نماز میخوانمت
به یاد می آورم عهدی که خداوند در روز غدیر از بندگانش گرفت
عهدی که به آن خدا امر فرمود و رسول خدا (ص) دست علی (ع) را بالا برد و فرمود:
هر کس من مولای اویم... اینک علی مولای اوست
با هر اذان که دعوت خداست برای قرار با بندگانش
این عهد یادآورمان میشود
عهدی که شاهدش خدا و رسول خداست
تا در هر وعده دیدار با حق یادمان باشد
حق با علی است و علی با حق است
حقی که خدا چون رازی آن را سینه به سینه
از اولین پیامبر تا آخرین پیام آورش
به ما رساند تا در غدیر این مسیر گشوده شود
و بندگانی که جوینده نور و حق هستند را
به خویش فرا خواند
از غدیر آغاز شده بود و از کربلا میگذشت
روزی که حسین (ع) با همه هستیاش از مکه به سوی قربانگاه پیش رفت ...
روزی که حج را نیمه گذاشت تا به ما بگوید
حقیقت بندگی نه این است که به گرد کعبه طواف کنیم
که باید به گرد حق باشیم که کعبه تنها نشانی است که ره گم نکنیم...
حسین کشتی نجاتی شد برای طوفان زدگانی که میرفت تا در ظلمت شب ره گم کنند
ظلمتی که چشم بر روی حقیقت بسته بودند و در تاریکی راه میپیمودند
که مبادا اینچنین باشیم که ره گم کردهایم...
ممکن بود یک اشکال مقدّری وجود داشته باشد، ایشان به آن هم جواب میداد. ممکن بود کسی بگوید وقتی میگوئیم « ثبت قلبی علی دینک»، ما که دینمان درست است، منطقی است، مستحکم است، این برای آن طبقات پایین است. ایشان میفرمود در هر طبقهای که دل انسان و ایمان انسان و دینداری انسان هست، تنزل از آن طبقه، برگشت است.
«ثبت قلبی علی دینک» یعنی دین را در همان طبقهی عالی نگه دار و تثبیت کن. اگر این شد، آن وقت زندگی میشود شیرین، مرگ هم مرگ راحت . یکی از مشکلات اساسی ماها، مشکل مردن است.
امام سجاد (علیه السلام) به خداوند متعال عرض میکند: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین».
خب، انسان در همه ی طول عمر در طریق هدایت بوده، اما باز امام دعا می کند که:
«امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین»؛
معلوم میشود خطرناک است.
حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است کس ندانست که آخر به چه حـالت برود
هر چه کردم در را جدا کنم از مادر ، نتوانستم !!!
درد سـر ، بیـن گذر ، چـند نفر، یک مــادر...
شــده هر قــــافیه ام یک غـــزل درد آور
ای که از کوچـه ی شهر پــدرت می گـذری
امنیت نیست ، از این کوچه ســریع تـر بگذر
دیشب از داغ شــما فـــال گرفتــم ، آمـد :
دوش می آمــــد و رخسـاره ... نگویم بهتر !
من به هـر کوچه ی خـاکی که قـدم بگذارم ،
نـا خــود آگاه به یــاد تـو می افتم مــادر !
چه شده؟ قـافیه ها باز به جـــوش آمده اند :
دم در، فضه خبــــر، مـادر و در، محسن پـر!
سخت است آه خـــــانه نشـــینی نـــــــورها
شــــیطان به روی منبــــــر و دورش جسورها
بیست و سه سال طی شده امــــا نداشتند
چشــــمی بـــرای دیـــدن خورشــــید، کورها
این ادعای فضل و شـرافت چه مضحک است
از نـســـل بـی اصـــــــالت زنــــده به گورهــا
حــــــالا به پــــــای قتل سلیمان نشسته اند
در بـــــازی زمــــانه ی نـــــــــــامـــــرد مورها
حـــــــــالا که وقت، وقتِ دفاع از ولایت اسـت
خــــــــــالی شده ست معرکه ها از حضورها
دیگر اســــاس ظلــــم و تبــــــــاهی بنا شده
بر پــــــــــایه ی خـــــــــــیانت زرهــا و زورهــا
بســــــــتند دســـــــت مـــــرد خدا را حقیرها
یعنی شکسته قــــــــــامت صبر و غــــــرورها
با دست بســـــته در دل کوچه چه می کشید
بســـــتند روی فــــــــــاطمـــــه راه عـــــبورها
از بـــی کسی او در و دیـــــــــوار نـــــــاله کرد
انگار نیـــــــــــــزه رفتـــــــه به قلب صـــــبورها
در بین کوچـــــه هـای مــــــــدینه مگر چه شد
لطمه زنـان به چـــــــهره رســــیدند حــــــورها
سیلی به روی عصمت حق! نه دگر بس است
صــــــاحب عـــــزا نشسته! خــــــدای غیورها
بالای قــــــبر محسن شش مـــــاهه، مــادری
چـــــشم انتــــظار لحظه ی ســـــرخ ظهور، آه
یوسف رحیمی
امام هادی(علیه السلام) هنگام زیارت امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود:
الکافی ج4 ص569
مولای جوان بگو که پیری سخت است بر مردم بی وفا امـــــیری سخت است
خون شــــد جگر صـــــبر میان کوچه در اوج دلاوری اســــیری سخت است
(سید حمید رضا برقعی)
محمدبنواری (مهاجر)